دنیای زبان انگلیسی ( بهروزپور )

دنیای زبان انگلیسی ( بهروزپور )

لغات و اصطلاح .داستان کوتاه . شعر.جوک .ضرب المثل.اشپزی.رمان. نمایشنامه.متن دوزبانه
دنیای زبان انگلیسی ( بهروزپور )

دنیای زبان انگلیسی ( بهروزپور )

لغات و اصطلاح .داستان کوتاه . شعر.جوک .ضرب المثل.اشپزی.رمان. نمایشنامه.متن دوزبانه

غدیر خم



نظرات 2 + ارسال نظر
داستان قصه رمان عاشقانه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 18:33 http://way.blogfa.com

حرف های زهره را فراموش کردم، اما همانطور که خودش گفته بود بعد از چند روز
به اتفاق خانواده اش امدند منزلمان.
زهره امد به اتاقم ، من متوجه حضورش نشدم، برای اینکه با عکس عشقم مشغول حرف زدن بودم، معلوم نبود چه مدت

زهره حرکات من را زیر نظر داشت، اما ناگهان با صدای خنده ی زهره رشته افکارم پاره شد!...




سلام جناب بهروزپور
قسمت دوم داستان را نوشتم
متنظر حضور شما هستم
سپاس....

حتما سر میزنم ممنونم که خبر دادین

ان شب تا دم سحر گریه کنان به عشقم فکر می کردم، با همان چشمان گریان بخواب رفتم
بعد از مدتها قشنگ ترین خوابی که بعد از رفتن عشقم، همیشه ارزوی دیدنش را داشتم
دیدم، ای کاش ان شب هرگز صبح نمی شد، وقتی از خواب بیدار شدم هنوز تحت تاثیر
ان بودم، با خوشحالی اماده بودم تا عشقم مثل همیشه در بزند و من بروم در را باز کنم، اما
طولی نکشید که تمام غم های دنیا مجدد در قلب عاشقم جا خوش کردند.



قسمت سوم داستان را نوشتم
منتظر حضور گرم شما، و نیز کامنتی که مثل همیشه باعث مسرت و روحیه عالی برای ادامه دادن کارم می شود هستم
سپاس...

تشکر عالی بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.