ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
London a few years ago. Men went there and read their newspapers quietly, or drank or had meals with their friends.
چندین سال قبل تعداد زیادی کلوپ مردانه در لندن وجود
داشت. آقایان برای مطالعه/ی روزنامه در آرامش، و نوشیدن و خوردن به همراه دوستانشان
به آنجا می/رفتند.
همه/ی این کلوپ/های مردانه
خدمت/کاران خیلی خوبی داشتند. یکی از خدمت/کاران هر کلوپ دربان آن کلوپ بود. آقای
گریس یکی از دربان/های این کلوپ/ها بود. او پنجاه/وپنج سال داشت، و دارای مو و سبیل
کلفت و سفیدی بود. در ساعت شش عصر تلفنش زنگ خورد، و یک زن با او صحبت کرد. او (آن
زن) گفت: آیا شما دربان کلوپ جرج هستید؟
آقای گریس پاسخ
داد: بله، من هستم.
آن زن گفت: لطفا یک پیغام به شوهر
من بدهید.
آقای گریس پاسخ داد: شوهر شما امروز عصر در
این کلوپ نیست.
زن با عصبانیت گفت: اما من اسم شوهرم را
به شما نگفتم.
آقای گریس پاسخ داد: ضروری نیست، همیشه
هیچ مرد زن/داری در کلوپ نیست