ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
REMEMBER
Remember me when I am gone away
Gone far away into the silent land
When you can no more hold me by the hand
Nor I half turn to go yet turning stay
Remember me when no more day by day
You tell me of our future that you planned
Only remember me; you understand
It will be late to counsel then or pray
Yet if you should forget me for a while
And afterwards remember, do not grieve
For if the darkness and corruption leave
A vestige of the thoughts that once I had
Better by far you should forget and smile
Than that you should remember and be sad
به یاد آر مرا آن زمان که راهی جای دورم،
جایی دور به سوی سرزمینی ساکت و آرام
آن زمان که نه تو دیگر می توانی دست هایم را بگیری ،
و نه من می توانم از توقف دوراهه برگردم
به یاد آر آن زمان که دیگر از برنامه ریزی ات برای آینده امان سخن نمی گویی
فقط مرا به یاد آر، می دانی که برای پند دادن و دعا کردن دیر است.
با این همه اگر می باید مرا مدتی به فراموشی بسپاری
و آنگاه مرا به یاد آری، اندوه مخور
به خاطر آن که اگر آن تاریکی و شرارت ردّ افکاری که من داشتم باقی گذارد
به مراتب بهتر آن است که مرا فراموش کنی و تبسم کنی
تا به یاد آری و اندوهگین باشی