دنیای زبان انگلیسی ( بهروزپور )

دنیای زبان انگلیسی ( بهروزپور )

لغات و اصطلاح .داستان کوتاه . شعر.جوک .ضرب المثل.اشپزی.رمان. نمایشنامه.متن دوزبانه
دنیای زبان انگلیسی ( بهروزپور )

دنیای زبان انگلیسی ( بهروزپور )

لغات و اصطلاح .داستان کوتاه . شعر.جوک .ضرب المثل.اشپزی.رمان. نمایشنامه.متن دوزبانه

آموزش تصویری اصطلاحات انگلیسی

اصطلاح شماره 20

When pigs can fly

معنی: به همین خیال باش، وقت گل نی
- I'm going to buy a big car by the end of the year.
- Yes, when pigs can fly!
- میخواهم تا آخر سال یک ماشین بزرگ بخرم.
- به همین خیال باش
 
 
 
اصطلاح شماره 21

Once in a blue moon

معنی: گهگاه، به ندرت

 
- Once in a blue moon my wife and I eat at a very expensive restaurant.
- گهگاه من و همسرم در یک رستوران بسیار گرانقیمت غذا می‌خوریم.
- Snow falls on the city of San Diego once in a blue moon.
- به ندرت در شهر سان دیگو برف می‌بارد. 
 
 
 
 
اصطلاح شماره 22

Be in the same boat

توضیح فارسی: در شرایط مشابهی بودن (از لحاظ سختی)
She and her classmates all have to prepare for an exam this week. They're all in the same boat.
او و همه همکلاسیهایش مجبور هستند خودشان را برای یک امتحان در این هفته آماده کنند. همه آنها همین وضع را دارند.
 
ادامه مطلب ...

آموزش تصویری اصطلاحات انگلیسی

اصطلاح شماره 14

Shake a Leg

معنی: شتاب کردن، عجله کردن
- Mary, you always take such a long time to put on your makeup. Come on, shake a leg!
- I'll be finished in a minute. Be patient.
- You've got to hurry or else we won't arrive on time to see the last show.
- مری، تو همیشه کلی طول می‌کشه که خودت رو آرایش کنی. بجنب دیگه!
- تا یک دقیقه دیگه کارم تموم می‌شه. صبر داشته باش.
- باید عجله کنی، وگر نه برای دیدن آخرین نمایش به موقع نمی‌رسیم. 
 
 
  
اصطلاح شماره 15

Stick Out One's Neck

معنی: ریسک کردن، خطر کردن

Why should I stick my neck out for them?
چرا باید خودم را به خاطر آنها به خطر بیاندازم؟
 
 
 
 
ادامه مطلب ...

آموزش تصویری اصطلاحات انگلیسی

اصطلاح شماره 9

People who live in glass houses shouldn't throw stones

توضیح: وقتی کسی خودش هم مقصر است نباید دیگران را سرزنش کند.
Janet has often criticized her friend, Lois for driving too fast, yet she herself has had her license suspended for exceeding the speed limit. Lois once tried to tell her that people who live in glass houses shouldn't throw stones, but it didn't do much good. Janet simply didn't accept the fact that she should not pass judgment on other people when she is just as bad as they are.
 
جانت همیشه دوستش لوئیس را بخاطر اینکه با سرعت زیاد رانندگی می‌کند، سرزنش می‌کند، درحالیکه خودش بخاطر سرعت غیرمجاز گواهی‌نامه‌اش توقیف شده است. لوئیس یک دفعه سعی کرد به او بگوید که وقتی خودت هم مقصر هستی نباید دیگران را سرزنش کنی، اما این زیاد فایده نداشت. جانت این حقیقت را قبول نکرد که نباید در مورد دیگران حکم صادر کند وقتی که به اندازه آنها مقصر است. 
 
 
 

Fishy
معنی: عجیب، مشکوک
When the security guard saw a light in the store, it seemed to him that there was something fishy going on. He called the central office and 
explained to his superior that he thought something  strange and suspicious was occurring.
وقتی نگهبان نوری را در مغازه مشاهده کرد، به نظرش رسید که چیز مشکوکی در حال اتفاق بود. او با دفتر مرکزی تماس گرفت و به مافوقش گفت که به گمان او چیز عجیب و مشکوکی در حال وقوع بود.
 
 

Get off someone's back
معنی: دست از سر کسی برداشتن
- Hey, John. I'm bored. Come on, let's go out and do something. 
- Sorry, I'm right in the middle of studying for a physics exam. I won't be able to make it tonight. 
- You've been studying for a long time. Why don't you take a break?
- Get off my back! I can't go anywhere!
- OK, I'll stop bothering you only if you promise to let me know the minute you're finished.
- هی، جان. من خسته شدم. بیا بریم بیرون یه کاری بکنیم.
- متأسفم، الآن دارم خودم رو برای یک امتحان فیزیک آماده می‌کنم. امشب نمی‌تونم بیام.
- تو خیلی وقته که داری درس می‌خونی. چرا یک کم استراحت نمی‌کنی؟
- دست از سرم بردار! من هچ جا نمی‌تونم بیام!
- باشه، دیگه اذیتت نمی‌کنم فقط به این شرط که قول بدی هر موقع کارت تموم شد بهم بگی.
 
 
 
 
ادامه مطلب ...

آموزش تصویری اصطلاحات انگلیسی


اصطلاح شماره 8
Get off someone's back
معنی: دست از سر کسی برداشتن
- Hey, John. I'm bored. Come on, let's go out and do something.
- Sorry, I'm right in the middle of studying for a physics exam. I won't be able to make it tonight.
- You've been studying for a long time. Why don't you take a break?
- Get off my back! I can't go anywhere!
- OK, I'll stop bothering you only if you promise to let me know the minute you're finished.
- هی، جان. من خسته شدم. بیا بریم بیرون یه کاری بکنیم.
- متأسفم، الآن دارم خودم رو برای یک امتحان فیزیک آماده می‌کنم. امشب نمی‌تونم بیام.
- تو خیلی وقته که داری درس می‌خونی. چرا یک کم استراحت نمی‌کنی؟
- دست از سرم بردار! من هچ جا نمی‌تونم بیام!
- باشه، دیگه اذیتت نمی‌کنم فقط به این شرط که قول بدی هر موقع کارت تموم شد بهم بگی. 
 
 
 
سایت راسخون

آموزش تصویری اصطلاحات انگلیسی

اصطلاح شماره 2

Take it on the lamb

معادل فارسی: در رفتن
Poor Rich has always had his problems with the police. When he found out that they were after him again, he had to take it on the lamb. In order to avoid being caught and thrown in jail, he was forced to flee in a great hurry.
بیچاره ریچارد همیشه بـا پلیس مشکل داشته. وقتی فهمیـد که اونا دنبالش هستند، مجبـور شد در بره. برای اینکه گیر نفته و تو زندون نیفته مجبور شد به سرعت فرار کنه
 
 
 
اصطلاح شماره 3

Cat got your tongue

معادل فارسی: موش زبانت را خورده (خجالتی)
What's the matter? Cat got your tongue?
موضوع چیه؟ موش زبونت رو خورده؟ (یعنی چرا حرف نمی‌زنی)
 
 
ادامه مطلب ...

آموزش تصویری اصطلاحات انگلیسی


اصطلاح شماره 1

Horse of a different color

معنی: یک موضوع دیگر، یک مطلب کاملاً متفاوت، وصله ناهمرنگ
Eric likes to play jokes on his friends, but he makes sure that nobody is hurt by any of his pranks. A prank that hurts someone is a horse of a different color! Being playful is one thing, but hurting someone by one's prank is quite a different matter.
اریک دوست دارد با دوستانش شوخی کند، اما مواظب است که کسی از شوخی‌های او ناراحت نشود. شوخی‌ای که کسی را ناراحت کند یک موضوع کاملاً متفاوت است. شوخ بودن یک چیز است و آزردن دیگری با شوخی چیز دیگری است.





http://www.rasekhoon.net/forum/ThreadShow-83600-1.aspx



Prepositions of Movement

        to    "He carried the rubbish to the bin."
 through "The train came through the tunnel."
                   across"He swam across the channel."
                    along"He walked along the road."
                    down"He skied down the mountain."
                      over"They walked over the bridge."
                        off"The man ran off the cliff."
                   round"The arrow is moving round the ball."
                      into"The man poured the sand into the timer




http://forum.learn-english.ir/index.php?topic=2358.0