دنیای زبان انگلیسی ( بهروزپور )

لغات و اصطلاح .داستان کوتاه . شعر.جوک .ضرب المثل.اشپزی.رمان. نمایشنامه.متن دوزبانه

دنیای زبان انگلیسی ( بهروزپور )

لغات و اصطلاح .داستان کوتاه . شعر.جوک .ضرب المثل.اشپزی.رمان. نمایشنامه.متن دوزبانه

Keys to Making A Good Decision

Keys to Making A Good Decision

 

 

 

 

 

 

There are important steps and keys to making a good decision.  

Good or sound decision-making is necessary for living life productively and efficiently.

All of us are confronted with various decisions to make on a daily basis. Some are small and of minor consequence, while others are huge and potentially life changing. Some are simple and obvious choices; others are more difficult and painstaking.

For those that are complex and difficult to make, there is a process we can follow to help us come up with a good solution.

 

The Keys To Making a Good Decision

  1. Identify the decision to be made as well as the objectives or outcome you want to achieve.

  2. Do your homework. Gather as many facts and as much information you can to assess your options.

  3. Brainstorm and come up with several possible choices. Determine if the options are compatible with your values, interests and abilities.

  4. Weigh the probabilities or possible outcomes. In other words, what's the worst that can happen? What will happen if I do A, B or C and can I live with the consequences?

  5. Make a list of the pros and cons. Prioritize which considerations are very important to you, and which are less so. Sometimes when you match the pros against the cons you may find them dramatically lopsided.

  6. Solicit opinions and obtain feedback from those you trust or have had a similar situation to contend with. There may be some aspects you haven't thought about.

  7. Make the decision and monitor your results. Make sure you obtain the desired outcome.

ادامه مطلب ...

قوانین زیبای زندگی

 

 

 زندگی شگفت انگیز است
فقط در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی
 مهم این نیست که قشنگ باشی
قشنگ این است که مهم باشی !
حتی برای یک نفر
کوچک باش و عاشق ... که عشق، خود میداند آئین بزرگ دانستنت را
بگذار عشق خاصیت تو باشد، نه رابطه خاص تو با کسی
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن
هر روز صبح در آفریقا، آهویی از خواب بیدار میشود
و برای زندگی کردن و امرار معاش در صحرا میچرد

آهو میداند که باید از شیر سریعتر بدود
در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد
شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد
میداند که باید از آهو سریعتر بدود، تا گرسنه نماند

مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو ...
مهم اینست که با طلوع آفتاب از خواب برخیزی و برای زندگیت
با تمام توان
و با تمام وجود شروع به دویدن کنی ...

گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر
با اعتماد، زمان حالت را بگذران
و بدون ترس برای آینده آماده شو 

زلال باش ... ،‌ زلال باش ... ،
زلال تر از قطرات اشک
فرقی نمی کند که گودال کوچک آبی باشی
یا دریای بیکران، زلال که باشی، آسمان در تو پیداست دو چیز را همیشه فراموش کن:خوبی که به کسی می کنی
بدی که کسی به تو می کند
 

 

گروه الهه موفقیت

مادر

مادر
من خودم وقتی این داستانو خوندم گریه کردم حتما این داستانو بخونید خیلی تکون دهندست...
my mother only had one eye; i hated her.. she was such an embarrassment
مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود


She cooked for students & teachers to support the family
اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت


There was this one day during elementary school where my mom came to say hello to me
یک روز اومده بود دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره


I was so embarrassed.
How could she do this to me?
خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟


I ignored her, threw her a hateful look and ran out
به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه کردم وفورا از اونجا دور شدم


The next day at school one of my classmates said
"EEEE, your mom only has one eye!“
روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت هووو .. مامان تو فقط یک چشم داره


I wanted to bury myself
I also wanted my mom to just disappear
فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم . کاش زمین دهن وا میکرد و منو ..
کاش مادرم یه جوری گم و گور میشد...



So I confronted her that day and said, " If you're only gonna make me a laughing stock, why don't you just die?!!!
"روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال کنی چرا نمی میری ؟


My mom did not respond...
اون هیچ جوابی نداد....


I didn't even stop to think for a second about what I had said, because I was full of anger

حتی یک لحظه هم راجع به حرفی که زدم فکر نکردم ، چون خیلی عصبانی بودم

I was oblivious to her feelings
احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت

 

 

 

 

 http://irandabir.ir/forum/showthread.php?tid=115

الفبای زندگی

Give to another

به دیگران ببخشید..

Hug a friend

دوستی را در آغوش بگیرید..

Inspire someone to greatness

کسی را برای مهم بودن ترغیب کنید..

Jump over the boundary

مرزهایتان را پشت سر بگذارید..

Kick about habit

یک عادت بدتان را کنار بگذارید..

Leap across a fear

ترس ها را رها کنید..

ادامه مطلب ...

شادی

View Image



منبع :اینترنت

۱۹۸۴

1984 [Nineteen Eighty-Four]. رمانی از جرج اورول (اسم مستعار: اریک آرتور بلر (1)، 1903-1950)، نویسنده انگلیسی، که در 1949 منتشر شد. لندن، پایتخت نخستین منطقه هوایی اوسئانیا (2)، در 1984؛ لندنی که همه جایش را خرابه‌های جنگلهای گذشته و ابنیه ویران و ساختمانهای کهنه پوشانده است و چهار بنای عظیم وزارتخانه‌های حقیقت، صلح، عشق و فراوانی بر آن سایه افکنده است. همه‌جا فقط تصویر مردی چهل و پنج ساله، سبیل کلفت، با خطوط سیمای چشمگیر و زیبا دیده می‌شود: «برادر ارشد»، رئیس عالی حزب، که انسان از هرطرف که با آن بنگرد نگاه خیره او را متوجه خود می‌یابد؛ همه‌جا پرده‌های تلویزیونی مراقب حرکات، بازتابها، و سیمای انسان‌اند تا به پلیس افکار خبر دهند. سه شعار بر این دنیا حکمفرماست: «جنگ صلح است. آزادی بردگی است. جهل قدرت است.» وینستون اسمیت (3) سی و نه ساله خسته شده است.

ادامه مطلب ...

مزرعه حیوانات

مزرعه حیوانات [Animal Farm]:اثری از جرج اورول (اسم مستعار اریک آرتور بلر،‌1903-1950)، نویسنده انگلیسی. «آقای جونز،‌ از مزرعه مانوار،‌ عقلش رسیده بود به این که شب در مرغدانیها را قفل کند،‌ ولی به قدری مست بود که فراموش کرده بود هواکشهای زیر در را مسدود کند.»  حیوانات با استفاده از تاریکی شب در اطراف رئیس معمرشان، خوک نری که انقلاب حیوانات علیه انسان استثمارگر را تبلیغ می‌کند و اینک در حال مرگ است،‌ گرد می‌آیند؛  دو خوک جوان،‌ موسوم به اسنوبال و سزار،‌ در رأس جنگ مقدس قرار می‌گیرند. با راندن آقای جونز،‌ مزرعه را آزاد می‌کنند،‌ یک ارتش کار و منافع اشتراکی ترتیب می‌دهند. تردیدی نیست که پیروزی به سختی حاصل شده است؛ اما به خصوص سزار که در یگانه مداخله‌ای که آدم‌ها می‌کوشند به عمل بیاورند،‌ با شجاعتی که از خود نشان می‌دهد خود را از دیگران متمایز می‌گرداند. اما اسنوبال، در راه کسب نفوذ،‌ مبارزه‌ای پنهان بر ضد او راه می‌اندازد تا روزی که به یاری چند سگ نگهبان که در خفا بزرگ کرده است موفق به اخراج او می‌شود. توضیحی که داده می‌شود این است که سزار همواره خائن و طرفدار آدمها بوده است. چون خوک تبعیدی بدون دوست نیست،‌ نظام وحشت برقرار می‌شود و این نظام خیلی زود وعده‌‌‌های خوش روزهای اول را از یاد می‌برد و به فکر تقلب و دست‌کاری در اصول عمده می‌افتد. از طرفی‌،‌ حیوانات چیزهایی را که سزار به آنها آموخته است و آنها در گذشته فراگرفته‌اند اندک‌اندک از یاد می‌برند: به زودی کار به جایی می‌رسد که آنها دیگر حتی نمی‌توانند بخوانند و فقط اصولی را که نبوغ جاه‌طلب و خرده‌بین اسنوبال برای تثبیت قدرت خود ابداع می‌کند به زحمت می‌توانند من‌من‌کنان بر زبان برانند. کارهای بزرگ و نمایشی رئیس جدید به نحوی رقت‌بار با شکست مواجه می‌شود،‌ ولی این شکستها تنها به افزایش وحشت می‌انجامد؛‌ بدون شک، گاهگاهی فردی معترض بانگ برمی‌دارد که به انقلاب خیانت شده است،‌ اما سگ‌های نگهبان خیلی زود او را به سر عقل می‌آوردند. و اندک اندک کار به جایی می‌کشد که نژاد خوک‌ها در امر استثمار سایر حیوانات جای آدمها را می‌گیرد. بالاخره، روزی فرا می‌رسد که اسنوبال تجارت با مزرعه مجاور و فروش کار حیوانات‌ « آزاد شده» برای تأمین منافع یاران و خویشان خود را ابداع می‌کند. و در پایان،‌ برنامه دیدار آدمهاست از خوکها،  خوکهایی که به سبب «نظم» حاکم بر مزرعه و اطاعت حیوانات از خوکهایی که لباس آدم به تن کرده‌اند و می‌کوشند روی دو پا راه بروند. این پیروزی اسنوبال است... اشاره به این نماد، روشن است. این یکی از بی‌رحمانه‌ترین و شدیدترین هجویه‌های موجود است و در فاصله 1943 تا 1944، هنگامی که جرج اورول در بی‌بی‌سی کار می‌کرد، نوشته شده است و در سنتی انگلیسی جای می‌گیرد که از دوران مور و سویفت، در قلمرو مدینه فاضله،‌ درصدد است از سرخوردگیهای حاضر انتقام بگیرد.                                   

قاسم صنعوی. فرهنگ آثار. سروش. 

 

 

George Orwel 2. Eric Arthur Blair 3.Jones 4.Manoir 5.Snowball 6.More 7.Swift 

http://www.ketabnews.com

Greek Pizza

Greek Pizza

 Sara: Perhaps the main ingredients for a Greek pizza are feta cheese and Kalamata olive. Replace Kalamata olive with black live if you cannot find it. Just make sure to add feta cheese 2-3 min to the end of baking otherwise it will melt.
 

 

Main Ingredients:

Tomatoes: 2 medium
Bell Peppers: 1 medium
Kalamata Olive: 1 cup, pitted
Feta Cheese: 100 grams, crumbled
Red onion: 1 small
Mozzarella cheese: 1 cup, shredded
Tomato Sauce: 1 cup, or enough to cover the pizza dough (recipe here)
Pizza Dough: 1 large (recipe here)

Directions:

1. Preheat oven to 400 degrees.

2. Roll out dough on a lightly floured surface. Transfer to the baking and bake until puffed and beginning to color, 8 to 10 minutes.

3. Spread the pizza sauce over the pizza crust and top with tomatoes, peppers, onions, and olives.

4. Sprinkle mozzarella cheese and bake for 15-20 minutes or until crust is golden and cheese has melted.  

۵. Sprinkle feta cheese and bake for 2 or 3 more minutes  

 

 

 

http://www.1001recipe.com/recipes/food/greek_pizza 

 



Recipe By: Sara